محل تبلیغات شما
امروز بعد از شاید ۶ ماه رفتم سر مزار برادر . انقدر دلتنگ گنبند امامزاده بودم که با دیدنش ناخواسته بغض کردم و به گریه افتادم . حس خوبی داشتم از گریه فکر کنم سه ماهی میشه که گریه های معنوی نداشتم . از نشستن کنار ضریح نقلی و خلوت امامزاده ها حس خوبی داشتم از نشستن کنار مزار برادر هم و از اون قشنگ تر نماز مغرب و اعشا رو هم همونجا کنار مزار شهدا خوندم . حس خیلی خوبی داشت همه جا خلوت و ساکت

فیلم سینمایی آخرین شاهزاده

قلبش در اندیشه ی من است

مینویسم .. تو وبلاگ .. رو کاغذ .. تو مغزم

خوبی ,حس ,مزار ,امامزاده ,خلوت ,برادر ,داشتم از ,مزار برادر ,کنار مزار ,خوبی داشتم ,حس خوبی

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها