قرار بود مادرشوهرم بشه . نهایت سعی و تلاشم رو داشتم که همیشه بهش احترام بذارم . یعنی قرارم با خودم همین بود . قصد ظاهرسازی نداشتم . میخواستم اجر رو از اول درست بچینم تا رابطه م باهاش به بیراهه و دعوا نکشه . در اولین و اخرین فرصتی که باهم تنها بودیم سعی کردم همون رفتاری رو باهاش داشته باشم که م دارم . سعی کردم جلوتر از اون قدم بر ندارم . اگه ایستاده بود، بهش میگفتم :حاج خانوم یجا بشین خسته میشی . فیلم سینمایی آخرین شاهزاده
قلبش در اندیشه ی من است
مینویسم .. تو وبلاگ .. رو کاغذ .. تو مغزم
سعی ,رو ,باهاش ,بهش ,جلوتر ,اون ,سعی کردم ,باشم که ,داشته باشم ,باهاش داشته ,که با
درباره این سایت