به -ز- گفتن " با اینا ( من و فاطمه ) نگرد . دختر های خشک و اخمویی ان مثل ما نیستن ، نه حرفی میزنند نه شوخی میکنند . خودتو با این دو نفر خراب نکن . تو مثل اونا خشک نیستی "
هر چقدر فکر کردم یادم نیومد چه وقتی اخم کردم بهشون . غیر این نبوده که جواب سلامشونو همیشه با خوشرویی دادم با لبخند . درسته هیچوقت باهاشون شوخی نکردم و تو روشون نخندیدم ولی اگه جدی بودم ، خوش اخلاق هم بودم . دست دادم . معاشرت کردم و احترام گذاشتم . غیر این نبوده که همیشه "جان" و "عزیزم" پس و پیش اسمشون آوردم . از همه مهم تر نمک خونهمون رو خوردن
جلوی فاطمه بروز ندادم که چقدر چقدر قلبم از این وقاحت و بی شعوری شکست . حتی الان بغضم گرفته
اینها نه تنها ظرفیت شوخی کردن ندارن , بلکه ظرفیت احترام گذاشتن رو هم ندارن . وقتی همون لبخند و معاشرت رو ازشون دریغ کردم معنای خشک بودن رو خیلی خوب درک میکنند .
و البته من درک کردم که قریب به اتفاق آدم های اطرافت ، خیر خواهت نیستن . بقول مادر پناه میبرم به خدا از آن کسی که چشمش با من است ولی قلبش در اندیشه ی من است !
رو ,خشک ,، ,شوخی ,چقدر ,نبوده ,من است ,نبوده که ,این نبوده ,قلبش در ,غیر این
درباره این سایت