محل تبلیغات شما

به -ز- گفتن " با اینا ( من و فاطمه ) نگرد . دختر های خشک و اخمویی ان مثل ما نیستن ، نه حرفی میزنند نه شوخی میکنند . خودتو با این دو نفر خراب نکن . تو مثل اونا خشک نیستی "

 

هر چقدر فکر کردم یادم نیومد چه وقتی اخم کردم بهشون  . غیر این نبوده که جواب سلامشونو همیشه با خوشرویی دادم با لبخند . درسته هیچوقت باهاشون شوخی نکردم و تو روشون نخندیدم ولی اگه جدی بودم ، خوش اخلاق هم بودم . دست دادم . معاشرت کردم و احترام گذاشتم . غیر این نبوده که همیشه "جان" و "عزیزم" پس و پیش اسمشون آوردم . از همه مهم تر نمک خونه‌مون رو خوردن  

جلوی فاطمه بروز ندادم که چقدر چقدر قلبم از این وقاحت و بی شعوری شکست . حتی الان بغضم گرفته

اینها نه تنها ظرفیت شوخی کردن ندارن , بلکه ظرفیت احترام گذاشتن رو هم ندارن . وقتی همون لبخند و معاشرت رو ازشون دریغ کردم معنای خشک بودن رو خیلی خوب درک میکنند .

و البته من درک کردم که قریب به اتفاق آدم های اطرافت ، خیر خواهت نیستن . بقول مادر پناه میبرم به خدا از آن کسی که چشمش با من است ولی قلبش در اندیشه ی من است !

فیلم سینمایی آخرین شاهزاده

قلبش در اندیشه ی من است

مینویسم .. تو وبلاگ .. رو کاغذ .. تو مغزم

رو ,خشک ,، ,شوخی ,چقدر ,نبوده ,من است ,نبوده که ,این نبوده ,قلبش در ,غیر این

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها